روابط دو کشور ایران و یونان باستان در زمان خشایارشا
بیان مسأله
امپراطوری هخامنشی در دوران کوروش تأسیس شد، در دوران داریوش اول به اوج وسعت و اقتدار خود رسید و این روند در دوران خشایارشا نیز ادامه داشت. در آن برهه از زمان، به جرأت میتوان گفت که هیچ حکومت و کشوری توان مقابله با ایرانیان را نداشت تا جاییکه مرزهای ایران علاوه بر آسیا، بخشهایی از آفریقا و اروپا را نیز درنوردیده بود. یونان که به واسطه فلاسفه و مکتبهای فکریش شهرت زیادی داشت، عموما به صورت دولت_شهر اداره میشد و اکثر این دولت_شهرها در دوران حکومت داریوش اول جزئی از قلمرو ایران محسوب میشدند. با این حال دو شهر آتن و اسپارت به عنوان بزرگترین شهرهای یونان به مقابله برخواسته و در تلاش برای حفظ استقلال خود بودند. از این رو شاهد جنگهایی در دوران داریوش و به خصوص خشایارشاه میان هخامنشیان و یونانیان بودیم. این نبردها در کوتاه مدت منافع متفاوتی برای این دو کشور به همراه داشت ولی در بلند مدت و به خصوص پس از دوران خشایارشا نقطه ضعف مشابهی برای دو کشور ایجاد کرد. امپراطوری هخامنشی پس از خشایارشا رو به ضعف نهاد و در آن سو، یونانیان نیز شرایط گذشته را نداشتند. از این رو در این دوران امکان نبرد رودر رو برای هیچیک فراهم نبود و هر کدام از آنها در تلاش بودند تا نقطه ضعفهای دیگری را شناسایی کرده و در مقابل نقاط استراتژیک خود را بهبود بخشند. در دوران پسا خشایارشاهی، تسلط بر دریای اژه و آسیاسی صغیر به معنای برتری استراتژیکی محسوب میشد، علاوه بر این رهبران سیاسی این دو کشور تلاش کردند تا با برگزیدن نفوذی و جاسوسی در قلمرو دیگری، با کمترین منابع بیشترین ضربه را وارد کنند. بنابر آنچه گفته شد، در این دوران تسلط بر دریای اژه و آسیای صغیر اهمیت بسیار ویژهای داشت و این دو حکومت تمام تلاش خود را برای به دست آوردن این منظور استفاده میکردند. در این پایان نامه برآنیم تا به طور دقیق بررسی کنیم که چگونه و تحت چه شرایطی ایران و یونان وارد مرحله بعد از خشایارشا شدند و با چه اهرمهایی در این دوران به مقابله با دشمن خود برخواستند. از این رو بدیهی است که بررسی روابط این دو کشور در دوران پیش از خشایارشا ضروری و مهم مینماید.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
در خصوص نحوه روابط میان این دو کشور در دوران باستان نظریات متفاوتی وجود دارد. بسیاری از مؤرخان، ایران هخامنشی را امپراطوری بلامنازع آن دوران میدانسته و معتقد بودند که هیچ حکومتی توان مقابله با آن را نداشت. طبق ادعای این مؤرخان و تاریخ پژوهان، بسیاری از شهرهای یونان در دوران داریوش اول تحت تصرف هخامنشیان بود و این مسأله در دوران خشایارشا نیز قابل مشاهده است. با این حال مؤرخان یونانی نظر متفاوتی ارائه میکنند و معتقدند که یونانیان توانستند در نبرد ماراتون، امپراطوری هخامنشی را شکست داده و موجب عقب نشینی این امپراطوری به مرزهای خودی شوند. با توجه به این دو رویکرد، قابل پیش بینی است که نظریات در خصوص دوران پس از خشایارشا نیز یکسان و مشابه نباشد. روابط این دو کشور در دوران پس از خشایارشا کاملا نمایان نیست و مانند نظرات مختلف درباره جنگهای این دو حکومت، اختلاف نظرهایی نیز در این باره وجود دارد. برخی امپراطوری هخامنشی در دوران پس از خشایارشا را همچنان برتر از حکومت مستقر در یونان دانسته و معتقدند در دوران پس از خشایارشا، تمام تلاش یونانیان در جهت باز پس گیری و جلوگیری از استقرار نظامی ایران در مناطق مرزی و نیز مقابله با نفوذهای این امپراطوری در ساختار سیاسی یونان باشد. برخی نیز بر این باورند که پس از خشایارشا، اقتدار و عظمت هخامنشیان فروکش کرد و در برهه مورد بحث، پادشاهان ایران تمام تلاش خود را برای اخراج و مقابله با یونانیان در مناطق مرزی معطوف کردند. با توجه به اینکه شناخت درست از این دوره میتواند زوایای پنهان بسیاری را برای ما آشکار کند، در این رساله تلاش میکنیم تا حد ممکن چگونگی روابط این دو کشور در دوران بعد از خشایارشا را کشف و مورد بررسی قرار دهیم.
مرور ادبیات و سوابق مربوطه
با توجه به اهمیت حکومت یونانیان در تاریخ تمدن بشری و وجود بزگترین امپراطوری باستان در ایران، طبیعی مینماید که کتب، رسالات و مقالههای متعددی در این خصوص وجود داشته باشد. به نظر میرسد اکثر این منابع به دوران کورورش به عنوان مؤسس سلسله هخامنشیان و کسی که اعلامیه حقوق بشر را تنظیم کرد، پرداخته و یا به کشورگشایی و ایجاد ساختار منظم اداری و سیاسی در دوران داریوش اول اشاره کردهاند. از طرفی دیگر، منابع یونانی نیز عمدتا به وجود فلاسفه و فرهنگ یونانیان پرداختهاند. به واسطه روابط خاصی که میان این دو کشور در دوران باستان صورت گرفت، منابع نسبتا پرشماری به بررسی این مقاطع اشاره کردهاند. با این حال، اکثر این منابع به نبردهای نظامی از جمله ماراتون که در دوران خشایارشا صورت گرفت پرداخته و یا لکشرکشی داریوش اول به یونان را مورد بررسی قرار دادهاند. در این میان میتوان به قدیمیترین کتاب و یا بهتر است بگوییم سندی که در این خصوص به رشته تحریر درآمده است اشاره کنیم. هرودوت نویسنده معروف یونان، در کتاب تاریخ هرودوت به طور مفصل این جنگ را مورد بررسی قرار داده و به تبعات مثبت و منفی آن جنگ اشاره کرده است. علاوه بر هرودوت، شرق شناسان معروفی همچون ریچارد فرای در کتاب عصر زرین فرهنگ ایران به این نبردها و روابط میان دو کشور اشاره کرده است. علاوه بر این میتوان از اومستد نام برد که در کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی به طور مبسوط به این مسأله اشاره کرده است. در میان مؤرخان ایرانی باید اذعان داشت که هیچکدام به اندازه حسن پیرنیا در کتاب «تاریخ ایران باستان» به این دوران نپرداخته و روایات متعددی را مطرح نکرده است. علاوه بر این منابع دیگری از جمله تاریخ یونان قدیم-احمد بهمنش؛ تاریخ ملل شرق و یونان-آلبر ماله؛ تاریخ یونان- ویل دورانت؛ تمدن یونان-نادر میر سعیدی؛ تاریخ جهان باستان (جلد دوم، یونام)- آ. کاژدان درباره این دوران مباحثی زیادی را مطرح کردهاند. علاوه بر این بسیاری از منابع معتبر یونانی نیز به طور مفصل در خصوص جنگهای ایران و یونان مباحثی را مطرح کردهاند. یکی از دلایل اینکه یونانیان بیش از ایرانیان به جنگها اشاره کردهاند، به واسطه برانگیختن روحیه ملی و ناسیونالیستی است. به طور مثال هرودوت در کتاب خود جنگ ماراتون را به گونهای روایت میکند که مورد قبول یونانیان قرار گیرد. علت این امر نیز در این است که در آن زمان امپراطوری هخامنشی صاحب بزگرترین و قدرتمندترین حکومت در دنیا بود و قرار گرفتن در مقابل چنین قدرتی بسیار غرور آفرین است.
هرچند نمیتوان تمامی روایتهایی که هرودوت و دیگر مورخان یونانی در خصوص جنگهای ایران و یونان بیان میکنند را باور کرد ولی آنچه مسلم است این است که امپراطوری هخامنشی هرگز نتوانست به طور کامل بر تمامی یونان مسلط شود. در حالی که در بسیاری از نبردها از جمله حمله به بابل اینگونه نبود. آنچه در خصوص این رساله قابل تأمل است این موضوع است که اکثر منابع در رابطه با بررسی روابط میان ایران و هخامنشی، به دوران نبردهای این دو حکومت و پادشاهی داریوش و خشایارشا اشاره کردهاند و عمدتا مباحث کمتری درباره روابط میان دو کشور در دوران پس از خشایارشا عنوان داشتهاند. علت آن نیز شاید در محدودیت منابع در این دوره و نیز از بین رفتن برخی اسناد باشد. علاوه بر این در این زمان شرایط سیاسی موجود میان ایران و یونان شاهد تغییراتی بود همین مسأله ما را واداشت تا با یک کند و کاو اساسی و با صبر و حوصله بتوانیم روابط خاص و پیچیده هخامنشیان و یونانیان در دوران پس از خشایارشا را مورد بررسی بیشتر قرار دهیم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.