آکادمی الماس، رتبه یک در پژوهش
0

هنر در مصر باستان و بین النهرین

۱- مقدمه

هنر
جـاری در یـک تـمدن که براساس دیـن و مـذهب شکل پذیرفته، همواره به زبان رمز و
تمثیل سخن می‌گوید و حکایت از حقایق حکمی و فلسفی دارد که بر‌ آن‌ تـمدن حـکم‌فرماست؛
به‌طوری کـه بیان وادراک جوانب چنین هنری با تجزیه و تـحلیل‌های تـاریخی و مـبنی بر
صـور ظـاهری بـدون توجه به معنای حاکم بر آن هنر ممکن نیست. هنر اسلامی بر‌ مبنای‌
شهود عقلی‌ بنا گردیده است. عقل در این وجه، نه فقط به معنای استدلال و تفکر، بلکه
به ‌عنوان نیروی شهود حقایق ابـدی به شمار‌ می‌رود. چنین نیروی شهودی می‌تواند به
درک توحید نایل آید و از آنجا‌ که‌ اساس‌ هنراسلامی، خود بر پایه‌ی توحید بنا
نهاده شده است، زیبایی هنر اسلامی همواره از حکمت سرچشمه می‌گیرد. از این‌رو به
کمک ‌‌زبان‌ رمـز و تـمثیل و به مدد رنگ و شکل و صورتی متفاوت، بیننده را به‌ سوی‌
بعد‌ متعالی و فضایی ملکوتی هدایت می‌کند. برای شناخت این فضای دو بعدی و نمودار
عالمی دیگر، نیاز‌ به دانشیم تفاوت با آگاهی‌های عادی بشری وجود دارد که قـوانین
سـه‌بعد نمایی یا مناظر طبیعی‌ را با آن سازگاری‌ نیست. بنابراین در فلسفه و حکمت
اسلامی و به‌ویژه در قلمرو ارزش‌شناسی، زیبایی‌شناسی از جایگاه رفیعی برخوردار است
.

هنرمند
در هنر خویش، همواره می‌کوشد بیننده را از افق حـیات عادی و روزمـره‌ی خود جدا‌
کند و به مـرتبه‌ی عـالی‌ترین از وجود و آگاهی ارتقا دهد و او را متوجه جهانی سازد
که در ورای این دنیای جسمانی و دارای زمان و مکان خاص خود است، برای نمایاندن چنین
فضایی، هنرمند‌ ناگزیر‌ است بین فضای جهان مادی و مـانوس و فـضای معنوی موردنظرش
گسستی ایجاد کـند تـا بتواند خویش را در عرصه‌ی جذبه‌های معنوی و شعف‌آفرین ببیند
و اثری جاذب و فرح بخش عرضه کند
.

هنر اسلامی شامل هنرهای تجسمی خلق شده در دنیای اسلام می‌باشد. باربارا
برند در تعریف هنر اسلامی می‌گوید: هنری که در خدمت برای حکمرانان زمان یا جامعه
فرهنگ دوست و اسلامی باشد، البته آثار هنریِ مورد بحث همواره هدف مذهبی ویژه‌ای
نداشته و گاهی از این مقوله به دور بوده و حامیان و هنرمندان همیشه مسلمانان خوبی
نبوده‌اند و گاه اصلاً مسلمان نبوده‌اند. به هرحال فرهنگی که در آن شکل می‌گیرد،
تابع اندیشه مسلمانان است و این عمل به همراه عوامل جغرافیایی و تاریخی، تعیین‌کننده
آنچه تهیه و پرداخته می‌شده بوده است. برند به صراحت اعلام می‌کند که آثاری که در
سرزمین‌های اسلامی خلق می‌شوند، در تعریف هنر اسلامی جای می‌گیرند و تأکید می‌کند
که این نوع هنر را باید اسلامی و نه هنر مسلمانان خطاب کرد و تفاوت‌های جزئی موجود
بین آثار را مربوط به عوامل جغرافیایی و تاریخی می‌داند. همچنین کریستین پرایس
همانند برند، معتقد است که در این روش ممکن است حتی هنرمند نیز مسلمان نباشد، هنر
این صنعتگران که بسیاری از آن‌ها هرگز به اسلام نگرویدند، با هم پیوند خورد و زیر
فرمان اسلام مبدل به شیوه‌هایی شد که امروزه به نام هنر اسلامی شناخته می‌شود. این
گروه معتقدند که اسلام به بهترین شکل در آثار هنریی تأثیر گذاشت که اسلام در آن
سرزمین‌ها حاکم شده است
.
هنر اسلامی از رهگذر دو سرچشمه قدرتمند‍‌؛ یعنی قرآن و برکت نبوی
پا به عرصه وجود گذاشت ولذاهمه کالبد درونی و بیرونی آن از الهامات پرشکوه اسلامی
تناور می‌شود. این هنر، حقایق درونی الهام اسلامی را در جهان صورتهای محسوس و
مشهود متبلور می کند‍؛ و چون از باطن اسلام برخاسته است، مخاطب اثر هنری را به
خلوت درونی ِالهام الهی راه می نماید. این هنر از حیث ایجاد و ابراز، میوه روحانیت
اسلامی و از نظر معرفت شناسی، امدادگر و تکمیل کننده حیات معنوی است.

 

۲- هنر در مصر باستان

۲-۱-تاریخچه

مصر باستان به تمدنی در شمال شرقی آفریقا در دره رود نیل گفته می‌شود که در دوره زمانی میان ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد تا زمان
تسخیر مصر بدست
 اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونه‌ای از تمدنهای بناشده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته می‌شد.

تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰
پیش از میلاد
 یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون به نام نارمر که برخی او را منس می‌نامند، به وحدت سیاسی رسیدند، شکل گرفت. مصر باستان در دوره دراز
تمدن خود چندین بار زیر فرمانروایی نیروهای بیگانه از جمله
 شاهنشاهی هخامنشی نیز درآمد.

تاریخ مصر را به سه دوره تقسیم می‌کنند :

کشاورزی تغییرات عمده‌ای را در
جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصری‌ها کماکان در کشتزارها کار می‌کردند،
بعضی از آن‌ها برای نمونه، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی می‌ریسیدند و از آن‌ها
پارچه‌های کتانی می‌بافتند
.

بیشتر مصری‌ها به قبیله‌ای تعلق
داشتند و هر دهکده‌ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می‌گرفت. مناطق مقتدرتر یا
جذب مناطق ضعیف‌تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج پیشرفت می‌کردند تا سرانجام مصر تنها
از دو پادشاهی تشکیل شد
مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن منف (به یونانیممفیس) در غرب دلتا بود، و مصر علیا که شامل سرزمین‌های دره نیل می‌شد که از دلتا تا نخستین
آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. پایتخت مصر علیا،
 نخب بود که در محل الکاب امروزی قرار داشت. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم
قرار داشتند و با یگانه شدن این دو، روزگار عظمت مصر آغاز شد
.

در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد
فرمانروای محلی به نام
 منس همراه با سپاهیانش از مصر علیا جایی که بر استان هشتم آن فرمانروایی
داشت خارج شد و به سوی شمال لشکر کشید، شهرهای بسیاری را به تصرف درآورد و به
دلتای نیل وارد شد، سپاه منس اشراف و بلندپایگانی را که در مقابلشان مقاومت می‌کردند
گردن زدند و به این ترتیب مصر سفلی مغلوب شد. منس در مقام فرمانروای سراسر مصر
اجازه داشت که
 تاج سفید با نام هچت نماد فراعنه مصر علیا و همچنین تاج سرخ با نام دشرت نماد فراعنه مصر سفلی را بر سر گذارد. او هر دو تاج را در هم آمیخت و سکنت را ابداع کرد، که تاجی جدید بود و بخش بالایی و سفید این
تاج در بخش کوتاه و سرخ پایینی قرار می‌گرفت
کرکس مصر علیا و مار کبرای مصر سفلی نیز هر دو با هم جانوران نمادین این پادشاهی یکپارچه شدند.

۲-۲- دین مصریان

به باور مصریان در ابتدا دریایی
عظیم بود. از تلاطم آب‌های بیکران، زمین آراسته پدید آمد؛ و از همان آب‌هایی که
خدای آفتاب،
 راع، از آن‌ها متولد شده بود، تپه اولیه سر برآورد. این تپه
چهار فرزند داشت: شو (هوا)، تفنوت (آب)، گب (خاک) و نوت (آسمان). فرزندان گب و نوت
نیز ازیریس (زندگی گیاهان)،
 ایزیس (زمین حاصلخیز)، ست (خشکسالی) و نفتیس (بیابان) بودند. بعدها، وقتی انسان پدید آمد، این خدایان خود را
نامرئی کردند. علاوه بر آن‌ها خدایان کوچکتر بی‌شماری نیز بودند که البته در زمره
خدایان تاریخ آفرینش به‌شمار نمی‌آمدند. آن‌ها همگی بدون استثناء، از مصر دوران
اولیه ریشه می‌گرفتند. هر شهر و هر روستایی، که در آن زمان به اجتماعات بزرگتر می‌پیوست،
خدایی خاص خود را داشت. وقتی منس در مقام شاه، مصر را متحد کرد، علاوه بر خدایان
محلی هر استان، خدایان بزرگ نیز مورد ستایش قرار گرفتند. خانواده واقعی
فرمانروایان همیشه از خدایان شهر یا روستا ریشه می‌گرفتند و در وجود آن‌ها مستقر
بودند
.

به باور مصریان، بعد از
خاکسپاری، متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ می‌داد-کسی
که در آن محکمه مردود می‌شد، برای بار دوم می‌مرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی
بود. دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار می‌شد
ازیریس، داور اعظم این دادگاه بود و ۴۲
اهریمن پلید مرده را به شدت مورد بازجویی قرار می‌دادند. تحوت کاتب دادگاه بود و
آنوبیس، ایزدی که سری شبیه سر سگ داشت، ترازوی داوری را اداره می‌کرد
.

ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری
هدایت می‌کرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد می‌کرد که سوگندی بر بی گناهیش
بود. بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان، آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از
ترازویی قرار می‌داد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت، ایزد بانوی حقیقت و
عدالت قرار داشت. اگر کفه‌های ترازو در حال تعادل باقی می‌ماندند و ترازو نمی‌لرزید،
آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود. برعکس
اگر ترازو به سوی کفه بدی‌های فرد سنگینی می‌کرد و نا متعادل می‌شد او در امتحان
مردود شده بود و عفریتی وی را تکه‌تکه می‌کرد و به خورد تمساح‌ها می‌دادند
.

۲-۳- خط
مصریان باستان

مصریان جهت حفظ کردن و ثبت
رویدادها به صورت مکتوب خط
 هیروگلیف را اختراع کردند. فکر حفظ اسناد به صورت مکتوب از سرزمین
همسایه، بین‌النهرین، به آن‌ها رسیده بود. اما مصری‌ها خط هجایی اهالی بین‌النهرین
را نپذیرفتند بلکه،
 نشانه‌های نوشتاری خاصی برای خود اختراع کردند. مجموعه علامت‌های هیروگلیف
خطی تصویری را می‌سازد.

بعدها مصریان خط کاهنی را
اختراع کردند که با آن می‌توانستند مطالب خود را روی
 پاپیروس بنویسند. این خطی نوشتاری بود که نشانه‌های تصویری
نداشت. به همین دلیل به سرعت گسترش یافت. نشانه‌های خط کاهنی با هم ادغام می‌شدند.
برای نوشتن این خط از قلم نی، طومارهای پاپیروسی و همین‌طور از جوهر سرخ استفاده
می‌شد، که کاتبان خود آن را می‌ساختند
.

۲-۴- فرهنگ
مصریان باستان

در مصر باستان خانواده اساس
زندگی روزمره بود. سنت معمول آن جامعه تک همسری بود و چند همسری-مگر نزد شاهان-به
ندرت دیده می‌شد. ازدواج میان خواهر و برادر غیرمعمول بود؛ اما غیرمجاز محسوب نمی‌شد.
برای مراسم عروسی، عروس و داماد به همراه خانواده‌های خود نزد مسئولی حکومتی می‌رفتند
که نام و دارایی دو طرف را ثبت می‌کرد. سپس در سرسرای ویژه قربانی‌های معبد، جشن
بزرگی برپا می‌کردند
.
برخلاف دیگر سرزمین‌های دوران باستان، زن مصری حقوقی برابر با
حقوق همسرش داشت. او می‌توانست در دارایی‌های مشترکشان دخل و تصرف کند، نقش
اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار می‌کردند
. بازی‌های
بچه‌های آن دوران درست شبیه بازی‌های امروز ما بود. آن‌ها با توپ (گوی) و حلقه
بازی می‌کردند. پسرها نیزه می‌انداختند یا با تیر و کمان هدف‌هایی را می‌زدند.
دختربچه‌ها عروسک‌هایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند. وسایل
آشپزخانه و خانه‌های عروسکی، حیوانات اسباب بازی، قایق‌های چوبی کوچک و ماهی‌های
چوبی که روی آب شناور می‌ماندند از اسباب بازی‌های محبوب بچه‌ها بود
.

زنان و مردان نیز بازیکنان
پرشوری بودند. آن‌ها با تاس‌هایی از جنس استخوان یا
 عاج بازی می‌کردند یا با نوعی تخته نرد سرگرم می‌شدند. آن‌ها
مردمی بسیار موسیقی دوست بودند. مصریان باستان با نغمه چنگ،
 تنبور، نی و
دایره زنگی آواز می‌خواندند. موقع برگزاری جشن‌ها، در کاسه و بشقاب و ظرف‌های
رنگارنگ غذا می‌خوردند و نوشیدنی‌ها را درون صراحی‌هایی از رخام و سنگ لوح آبی یا
سیاه رنگ به یکدیگر عرضه می‌کردند
.
تاریخدانان نمی‌توانند دقیقاً در مورد شکل
 ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که بر خلاف نیایشگاه‌ها
و آرامگاه‌ها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته‌اند. اما
بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کرده‌اند. آن‌ها
معتقدند که مردم طبقات گوناگون در این شهر سلطنتی زندگی می‌کرده‌اند. زندگی مصری‌ها
در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعی‌شان در اطراف فرعون
دور می‌زد
.

فرعون و خانواده‌اش در قصری
بزرگ در قلب شهر زندگی می‌کردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود.
این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به کاخ‌های
امروزی اسباب و اثاثیه کمتری داشت. اسباب قصر شامل صندلی‌هایی با پایه‌های به شکل
پنجه شیر، صندوق‌هایی از
 آبنوس و عاج برای پوشاک و جواهرات و تخت‌هایی باریک با کناره‌های
مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاق‌ها، دیوارها و سقف‌ها گچکاری
بود و با نقاشی‌هایی که صحنه‌هایی از زندگی شهری را در مصر نشان می‌داد، پوشیده
بود
.

محتمل است که کف اتاق‌ها با نقش
دریاچه‌هایی پر از ماهی و
 استخر آبی و دیوارها با نی‌های پاپیروس که روی آن‌ها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده
بود، تزئین می‌شدند و احتمالاً سقف‌ها چشم‌انداز آسمان مصر را نشان می‌دادند. روز
فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می‌شد. این کار تنها استحمام نبود،
بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور شماری از درباریان و حضار انجام می‌شد.
فرعون پس از پوشیدن جامه‌های لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای
پادشاهی‌اش، به تالاری که تخت شاهی در آن قرار داشت می‌رفت تا بازرگانی کشور را
راهبری کند. ملکه و شاهزادگان هم به اتاق‌های مخصوص خود می‌رفتند
شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصه فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در
سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیماً وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولاً
چندین همسر صیغه‌ای داشت، که آن‌ها هم فرزندانی می‌آوردند و در همان قصر زندگی می‌کردند.
اگر حاکم از ملکه‌اش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر
همسران فرعون ازدواج می‌کرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با
یکدیگر نداشتند. آن‌ها معتقد بودند ازدواج‌های بین خانواده، خون الهی آن‌ها را
خالص نگه می‌دارد و دودمان سلطنتی حاکم را نیرومندتر می‌کند
.

۳- هنر در
مصر باستان

آثار هنری مصر باستان در
برگیرنده نقاشی های متنوع بر روی ظروف فلزی، سفالین ، سنگی و
، نقوش و حکاکی ها بر روی سنگ، تصاویر فراعنه و صاحبمنصبان مصری،
ترسیم صحنه های جنگ و شکار و جشن ها و آیین های بزرگداشت خدایان
نمونه هایی از این دستاورد به شمار آمده اند. نقوشی که بر سردر و دیواره
های مقابر و معابد مصر و مصطبه ها به جای مانده نشان می دهد که هنرمندان مصری تا چه
اندازه بر حرفۀ خود اشراف داشته و در عرصۀ آثار خود توانمند و استاد بوده اند.
شمار قابل توجهی از این آثار از گوستان های ابیدوس که بیشتر قبور فراعنۀ مصر بوده
است، شناسایی و مطالعه و از نظر هنری ارزیابی شده است. این تصاویر و نقوش هر چند
مکمل هایی برای اصل اثر یعنی مقبره، کاخ ، معبد و مانند آن به شمار آمده و زینت
بخش این اماکن بوده است، ولی هر اثر به تنهایی و مستقلاً تبلوری از ماهیت هنر و
توانایی هنرمندی است که آن تصاویر و نقوش را آفریده و به تصویر کشده است
.

هنر در واقع بزرگترین و
بالاترین دستاورد فرهنگی
 مصریان در عهد باستان است . به کار بردن واژۀ هنر در جامعۀ مصر
باستان در واقع پرداختن به مفاهیم گسترده و فراگیر در زمینه های مختلف خلاقیت،
توانایی و ابتکار هنرمندان مصری در عرصه های مختلف هنری است. ظروف سفالین زیبا و
ظریف که با نقوش و تصاویر متنوع و پر معنا زینت یافته اند، از جمله آثاری از دوران
کهن مصر باستان می باشند که توانایی، استعداد، ذوق و مهارت هنرمندان مصری را از زمان
های پیشین تبیین می کند. هر چند
  مصریان
در پیش از شکل گیری نظام سیاسی در مصر دارای توان هنری و هنرآفرینی بوده اند، ولی مواریث
به جای مانده از روزگاران باستان مصر نشان می دهد که دورۀ امپراطوری باستانی هنر و
هنرمند جایگاه واقعی و پایگاه رفیع خود را یافته و آثار ارزشمندی از آن روزگار به
یادگار گذاشته است. هر چند آثار هنری مصریان در طول تاریخ از طوفان حوادث و آسیب
های ناشی از آن مصون و محفوظ نمانده، ولی با توجه و مطالعۀ
 آنچه از آن زمان به جای مانده است، می توان تصویری نسبی از
توان، ذوق و سلیقۀ هنرمندان مصری را ترسیم کرد
.

هنرمند مصری نه تنها دارای
ایده، ابتکار، ذوق و مهارت بوده، بلکه شایستگی و توانایی آن را داشته است که این
عناصر استعدادی را به نمایش گذاشته و به اصطلاح به منصّۀ ظهور برساند. پژوهشگران
براین باورند که هنر مصریان بیش از هر چیز دیگری معرف توانایی های مصریان در عهد
باستان آن سرزمین می تواند باشد. شمار قابل توجهی از زمام داران مصری فضای مناسب
برای خلق آثار هنری از سوی هنرمندان فراهم کرده و شاید آنها را بیش از امیران
لشکری، رجال کشوری و دیگر مدیران و صاحبمنصبان مورد توجه خود قرار می داده اند.
این گونه فراعنه پیوسته کارشناسانی را به عنوان رایزنان امور هنری در دربار خود
داشته و به ویژه در زمینۀ خلق آثار هنری چون
 اهرام و سایر بناهای با عظمت فرهنگی دینی با آنان به مشورت می پرداخته
اند
.

هنر معماری مصریان باستان
بزرگترین، مهم ترین و برجسته ترین معرف هنر و هنرپروری زمام داران آن سرزمین است.
به سلسله های چهارم و پنجم مصر معتبرترین و بیشترین آثار از این دست متعلق اند.
اهرام خئوپس (کئوپس)، سنفرو و میکرینوس نمونه های بارزی از هنر اعجاب انگیز مصریان
باستان به شمار می آید.تندیس های عظیم خئوپس، خفرن معرف توانایی بی نظیر هنرمندان
مصری در زمینه مجسمه سازی است. خفرن دارای تندیسی عظیم با سر فرعون و اندام شیر
است. تندیس های باشکوه و بسیار زیبا و هنرمندانه از «راهوتپ» و همسرش و همینطور
مجسمۀ دبیر نشستۀ مصری از سنگ که به عنوان آموزگار در روستا به کار مشغول است،
نمونه های دیگر از آن به شمار می آید. تندیس های مجلل و زیبا متعلق به دورۀ میانه
تاریخ مصر به میزان قابل توجهی در اختیار نیستند و این گونه به نظر می رسد که
بیشتر آثار هنری این مقطع از تاریخ مصر یا به طور کلی منهدم شده و یا به سرقت رفته
اند. از مقبرۀ آمنوفیس سوم که در واقع در معبدی واقع در فایون بوده اندکی به جای
مانده و این امر کار مطالعه و ارزیابی هنری این اثر مهم را با دشواری روبرو کرده
است. هرودت از میان مقابر فراعنۀ مصر، به مقبرۀ آمنوفیس سوم و طرح، نقشه و چگونگی
ساخته شدن آن توجه ویژه ای کرده است. این مورخ از نقوش و زیباسازی این «معبد
مقبره»  به تفصیل سخن گفته است، ولی از آنچه هرودت در این باره سخن
گفته است، مانده های بسیار ناچیزی به دست آمده که بررسی و مطالعۀ آن نه تنها آسان نیست،
بلکه کمکی به دریافت ارزش هنری آن نیز نمی کند. هنر معماری مقابر مصریان در واقع
چند بعدی است. این هنر تجسمی از هنر دنیوی و شرایط زندگی پس از مرگ است. این هنر
با هنرهای دیگر و دانش های مصریان در عرصه های گوناگون درهم آمیخته است. هنرشناسان
در این گونه موارد سخن از «زنجیرۀ هنری» مصریان به میان آورده اند. در مواردی که
کیمیاگران مصری در خلق مومیایی های فراعنه و بزرگان مصری وارد میدان هنر شده اند،
این ادعا به واقع نمایان می شود
.

۴- معماری در
مصر باستان

در دوران فراعنه وجود یک طرح
معماری پیش از اقدام به ساخت یک بنا ضروری محسوب می‌شد. نمونه‌هایی از این طرح‌ها
را می‌توان روی کوزه‌ها و سنگ‌ها دید. در واقع در مصر باستان صنعت‌گرانی که مهارت‌های
خاصی در ساخت بنا و ارائه طرح آن داشتند در قالب یک متخصص تجربیات خود را نسل به
نسل منتقل کردند
.

از کناره رود نیل تا سودان امروزی راسرزمین مصر می‌نامند. در مسیر این رود
آبشارهایی قرار دارد که رود نیل پس از گذشتن از این آبشارها نزدیک به۷۰۰کیلومتر
راه همواری را به سوی
 دره‌ای عمیق می‌پیماید. اطراف این دره را پرت گاه‌هایی بلند
سنگی فرا گرفته‌اند، پهنای دره۱۲تا۱۵کیلومتر است، رود نیل قبل از اینکه به
 دریای مدیترانه بریزد، از دشت همواری می‌گذرد، در این دشت، رود خانه به
شاخه‌های زیادی تقسیم می‌شود و تشکیل دلتا می‌دهد (استاد لمن)

مصری‌ها در نزدیک به۴۰۰۰سال پیش
از میلاد کار با مس را آموخته بودند. با ساخت ابزار مسی، دوره سنگ به پایان رسید.
ساخت ابزار مسی به وسیله کندن اشکال مورد نظر در روی زمین انجام می‌گرفت، که گودال‌های
ایجاد شده به وسیله مس مذاب پر، و پس از سرد شدن مورد استفاده قرار می‌گیرد
.

ساکنین مصر در دو منطقه شمالی
وجنوبی با دو فرهنگ و رسوم کاملاً متفاوت از یکدیگر می‌زیستند. در مصر سفلی، شغل
مردم گله داری و مسکن آن‌ها به صورت چادرنشینی بوده، ولی در مصر علیا، مردم به
کشاورزی اشتغال داشتند، و محل سکونت آنهاثابت بوده و همچون
 سومری‌ها از نی به عنوان مصالح ساختمانی برای ساختن خانه‌ها استفاده می‌کردند. یکی از اختلافات
فرهنگی دو قوم، مراسم مذهبی دفن کردن مرده‌ها بود. در مصر سفلی، مرده‌ها را در قبر
و در خارج از محل سکونتشان به خاک می‌سپردند. در صورتی که مصر علیا، مرده‌ها را در
محل سکونت خودشان، یعنی با کشیدن دیوارو بستن راه آن قسمت از خانه، دفن می‌کردند.

((هرودت))مورخ
مشهور
 یونان درباره مصری‌ها می‌گوید:(مصری‌ها بیشتر از هر قوم دیگری به
حد افراط مذهبی اند). آن‌ها سکونت گاه‌های خود را، از مصالح کم دوام می‌ساختند، ولی
در ساختن معابد و آرا مگاه‌های پادشاهان، از سنگ‌های سخت استفاده می‌کردند. به‌طور
کلی توجه مصری‌ها به زندگی در این جهان، برای ادامه زندگی و دست یابی به سعادت در
مرحله دوم زندگی، یعنی
 زندگی پس از مرگ بوده‌است و هنر ایشان نیز، بر اساس این نحوه نگرش آن‌ها
به زندگی پایه ریزی شده بود.

اوضاع طبیعی مصر و زندگی
مصریان؛ در مذهب آن‌ها منعکس شده بود. در دوره‌ای که مصری‌ها به صورت نظام اجتماعی
و جماعتی نخستین زندگی می‌کردند، خدایان خود را به صورت جانوران و پرندگان می‌پنداشتند.
آن‌ها خدایان خود را به شکل انسان اما با سری از حیوانات و پرندگان می‌ساختند. با
پیشرفت کشاورزی در بین مصری‌ها، آن‌ها به پرستش ((خورشید)) پرداختند، زیرا که آن
را سرچشمه گرما، رشد و حیات می‌دانستند. خدای آفتاب ((رع))نامیده می‌شد (جنسن).
خورشید پادشاه خدایان بود. همچنین علت طغیان رود نیل را نیز به خدای نیل نسبت می‌دادند
که از قسمت بالا و سرچشمه این رودخانه با
 کوزه آب می‌ریخت. به همین دلیل آن‌ها همیشه دعا می‌کردند، که
خدای نیل به مزارعشان بیاید و هنگامی که نیل طغیان کرد،
 مردم مصر جشن می‌گرفتند و خدای نیل را سپاس می‌گفتند .

۴-۱- مقابر
مصطبه‌ای

این مقبره‌ها که مصطبه خوانده
می‌شوند معمولاً به شکل سکویی بلندو مسطتیل شکل با دیواره‌هایی پرشیب و مفروش از
سنگ یا آجر بر روی محوطه تدفین ساخته می‌شده‌اند. محوطه تدفین در عمق زیادی در زیر
زمین قرار داشت و به وسیله هواکش به سکوی بلندی متصل می‌شده‌است شکل مصطبه
احتمالاً از تپه‌های خاکی یا سنگی که مقبره‌های پشین را می‌پوشانید، الهام گرفته
شده‌است. این درحالی است که، در
 بین‌النهرین تقریباً نوعی بی‌تفاوتی نسبت به آیین مردگان و حفظ مقبره‌ها
وجود داشته. در صورتی که در مصر این‌گونه مساءل را در درجه اول اهمیت قرار می‌دادند
(گاردنر) در سرداب (محوطه تدفین) مقبره مصطبه‌ای هیچ گونه ارتباطی با محیط خارج
وجود نداشت، نقاشی ویا مجسمه متوفی ونیز اشیاء نفیس وظروفی که برای((کا))ضروری
بود، قرار داده می‌شد (جنسن). ارتباط مصطبه با محیط خارجی از طریق دری بوده که به
فضای کوچکی منتهی می‌شد و اقوام و نزدیکان متوفی هدایای خود را برای وی در آنجا می‌گذارند.
سوراخی که از بالای جسد متوفی را از آن وارد می‌کردند، در برخی موارد از بام تا
محل استقرار جسد، بیش از ۵/۳۰ متر به طرف پایین عمق داشت. پس از اینکه جسد را داخل
مقبره قرار می‌دادند، این سوراخ را کاملاً مسدود می‌کردند ودهانه آن را به دقت
مانند سایر نقاط سقف می‌پوشاندند، به‌طوری‌که دیگر این مسر کشف نگردد و هر کسی به
آن دسترسی نیابد
.

این آثار نه تنها اولین شکل
مقابرساخته شده در مصر بودند، بلکه ساخت آن‌ها در زمانی که اهرام نیز به وجود آمد،
ادامه یافت و به عنوان مقابر اشراف و نزدیکان فرعون، در کنار اهرام بنا گردید و
طول آن‌ها از۵/۴ تا ۵۲ متر و ارتفاعشان از۳ تا۹ متر متغیر بوده‌است. علت عمود
نبودن دیوار این مقابر و تمایل آن‌ها به داخل ظاهراً باید در استحکام بیشتر این
نوع((دیوارها)) نسبت به دیوارهای عمودی بوده باشد.

۴-۲- هرم
جیزه

هرم بزرگ جیزه که همچنین با نام هرم خوفو یا خئوپس هم
شناخته می‌شود) قدیمی‌ترین و بزرگترین هرم از مجموعه سه‌گانه
 اهرام مصر است. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شده‌است و قدمت آن به حدود ۲۵۶۰ سال پیش از میلاد برمی‌گردد.
باستان‌شناسان بر این باورند که در واقع این هرم به عنوان مقبره‌ای برای
 فرعون خوفو مصر و به دستور او و طی مدت ۱۰ تا ۲۰ سال ساخته شده‌است.
این بنا جزو
 عجایب هفتگانه جهان است.

این هرم با ارتفاع ۱۴۶٫۵ متر تا ۳۸۰۰ سال پس از ساخت، بلندترین ساخته دست انسان محسوب می‌شد.
پوشش بیرونی این هرم از
 سنگ آهک بوده که امروزه فقط بخشی از آن در اطراف پایه‌ها دیده می‌شود
و سطح ناهموار دیواره‌های هرم در واقع مصالح زیرین آن است. این پوشش در زمان قدیم
باعث بازتاب نور خورشید شده و این هرم همانند مرواریدی در بیابان‌های مصر می‌درخشیده‌است.
نظریه‌های علمی زیادی در مورد
 روش ساخت
این هرم
 مطرح شده که مهمترین آن «برداشتن سنگ از معدن، کشیدن، بلند کردن و
قراردادن در محل ساخت هرم» است
.

در هرم بزرگ، ۳ اتاق شناخته شده
وجود دارد. به ترتیب بالاترین اتاق که به «اتاق پادشاه» معروف است، سپس «اتاق
ملکه» و پایینی‌ترین اتاق که در سنگ بنای هرم کنده‌کاری شده و به نظر ناتمام رها
شده‌است. در مجموعه اهرام جیزه ۳ هرم کوچکتر ساخته شده که برای همسران دیگر فرعون
بوده‌اند
.

۴-۳- هرم پله
پله‌ای زوسر (جوسر)

در دوره سلسله سوم در حدود
(سال۲۷۵۰ ق. م) مقابر مصری شکل هرم‌هایی پله دار به خود گرفت. مشهورترین این مقابر
(احتمالاً اولین آن‌ها مقبره پادشاه زوسر است که روی همان تپه مستطیل شکل اجدادی و
در شهر سقاره یا گورستان باستانی ممفیس برپا شده‌است. این هرم نخستین مقبره عظیم
پادشاهی بود. شکل هرم مزبور ظاهراً چیزی حد واسط بین مصطبه وهرم‌های حقیقی بعدی در
جیزه است. در واقع متشکل از چندین مصطبه است که به تدریج کوچک شده و در پایان کار
ساختمانی، مشابه زیگورات‌های بزرگ بین‌النهرین شده‌است. اما هرم زوسر بر خلاف
زیگورات‌ها یک مقبره است، نه یک معبد. ارتفاعش از بنای مردگانی که پیرامونش قرار
دارند، بلندتر است
.

مقبره زوسر کارکردی دوگانه
داشت: ۱-حفاظت از پادشاه مومیایی و اشیاء دفن شده‌است. ۲- مجسم ساختن قدرت مطلق و
خدا گونه وی به کمک حجم و صلابت خویش. این ساختمان را با معبدهایش. یک زیارتگاه
درمانی می‌پندارند. مجموعه مهتابی‌های محصور و حیاط بزرگش، اثر((ایمحوتب))یعنی
نخستین هنرمندی بود که نامش در تاریخ مدون آمده‌است. او که وزیر اعظم پادشاه زوسر
بود، مردی با نیروی افسانه‌ای بود که در جهان باستان نه فقط به عنوان انسانی
فرزانه، جادوگری حکیم، کاهن و کاتب گونه‌ای نابغه و کار دان که بعدها به عنوان خدا
پرستیده شد، نیز ستوده می‌شد
.

۴-۵- معبد
یادبود حتشپسوت
 

معبد یادبود حتشپسوت یکی از محبوب‌ترین بناهای یادبود در گورستان فراعنه در دره پادشاهان در مصر علیا است. این بنا در در طبقه زیرین محوطه صخره دیر البحری واقع شده است. معبد حتشپسوت در کنار معبد منتوهوتپ دوم قرار گرفته است. این معبد یادبود به خدای خورشید مصر باستان، آمون وقف شده است.

مومیایی منسوب به حتشپسوت یکی از اسرارآمیزترین مقبره‌ها در دره پادشاهان است. این مقبره برای نخستین بار در سال ۱۹۰۳ میلادی توسط هوارد کارتر باستان‌شناس بریتانیایی کشف شد، اما کارتر مقبره را که
هدف دستبرد قرار گرفته بود بار دیگر مهر و موم کرد. مقبره در سال ۱۹۰۶ بازگشایی شد
و یکی از اجساد مومیایی از آن خارج و به عنوان سیترا، پرستار سلطنتی
 حتشپسوت شناسایی شد.

ملکه «حَتْشِپْسوت» یکی از
فراعنه مصر بود حدود ۳۵۰۰ سال پیش حکومت می‌کرد. پس از مرگش، نام وی از کلیه اسناد
پاک شد که تصور می‌شود انتقام پسرخوانده اش از او بوده است
.

۴-۶- شهر
تاریخی ممفیس در مصر

البته اعتقاد مصریان با خداسازی
فراعنه و خدایان عجیب نیمه حیوان، نیمه انسان شکل گرفت. اعتقاد به زندگی و
جاودانگی پس از مرگ، به شرط سالم ماندن اجسادشان، مهم‌ترین مورد در باورهایشان
بود. فناناپذیر بودن مختص طبقات سلطنتی و اشراف و بزرگان بود و برای خدمت گذاران،
تنها امید بندگی برای سرورانشان در جهان ماوراءستارگان وجود داشت. به باور مصریان
آن دوره، در روز رستاخیز، روح انسان مرده مجدداً وارد کالبدش خواهد شد. بنابراین
جسد وی بایستی دست نخورده و سالم باشد. در زمان‌های قبل، شن‌های داغ بیابان در
نگهداری اجساد کمک مؤثری می‌کردند و این عقیده را القا می‌کردند. در دوره پیش از
تاریخ، ترتیب به خاک سپردن اموات طوری بود که بر اثر مجاورت با شن‌های صحرا رطوبت
بدن انسان جذب می شد و به این ترتیب بدن محفوظ می‌ماند
.

این اعتقاد به مدت سه هزار سال
پابرجا ماند و بعد از آن بود که مومیایی کردن نوعی تخصص با ارزش در میان تمدن‌های
اولیه ه شمار می رفت. بر اساس تفکر خاص مصری، لاشه مومیایی شده باید در مقبره‌ای
نفوذناپذیر محافظت گردد و این کار بسیار مشکل بود. به هر حال تسخیرناپذیری مقبره‌ها
تبدیل به پایه و اساس معماری مصریان گردید. این تسخیرناپذیری باید در بیش از یک
بعد در نظر گرفته می شد. یعنی حفظ امنیت جسد به همراه امنیت دارایی ها، همسران،
اثاث، غذا و جواهرات فرد مرده. آثار هنری امروزه که کوزه‌های جهان را انباشته است،
پیش تر در گورها منتظر زندگی مجدد پس از روز رستاخیز بوده‌اند
.

این گورها نه فقط مقبره‌ای نفوذ
ناپذیر، بلکه خزانه، معبد و اثری هنری به‌شمار می روند. مقبره‌های مصریان نه فقط
نفوذناپذیر بودند، بلکه بسیار بادوام و محکم نیز به نظر می رسند. مقابر به‌طور
عمده نزدیک منطقه ممفیس
(Memphis) ساخته می شدند. در سمت جنوب قاهره پایتخت پادشاهی قدیم
نوم
(Nome) قرار داشت. این گورهای مصطبه‌ای شکل کوچک با پله‌های اطرافشان و یک
بام مسطح، در اصل اولین معماری ساخته شده
ٔ مصریان به‌شمار می آیند. نام مصطبه
از عربی می‌آید و به معنی نوعی نیمکت است که آن را در خارج خانه پشت در می
گذاشتند. مصطبه‌ها تقریباً توپر بودند اما در بعضی مواقع در قلب این توده گلی، آجری
یا سنگی، ردیفی از اتاق‌ها قرار داشتند، همچون اتاق تدفین، شامل تابوت سنگی منقوش مرده،
با تمام متعلقاتش. ظاهراً در محل دفن یک فرورفتگی، مانند نوعی در یکپارچه کاذب
وجود داشت که از طریق آن روح
(Ka) می‌توانست به جسد بازگردد. این فرورفتگی همچنین به عنوان
نمازخانه‌ای کوچک به کار برده می شد، و حکم جایی را داشت که قربانیان را در آنجا
به خدایان تقدیم می‌کردند و راهب می‌توانست برای آرامش روح مرده دعا بخواند
.

در مصر سه هرم از فراعنه سلسله
چهارم؛ به نام‌های خوفو (خئوپس)-خفرع (خفرن) و((منکوریچ))(مرکینوس) وجود دارد. این
هرم‌ها که در حدود۲۷۰۰ ق. م ساخته شده‌اند، در جیزه قرار دارند و در سرزمین مصر
مظهر پایداری ابدی، علم، پنهانی، رمز و فنون، حکمت ازلی، جادوگری بوده‌اند. اهرام
جیزه نقطه اوجی در تکامل آن شیوه معماری به‌شمار می‌رود، که با ساختن مصطبه آغاز
گردید. ساختمان این اهرام زائیده ضرورتی خاص نبود. پادشاهان می‌توانستند مصطبه‌ها
را تا
 بی‌نهایت روی هم و مقبره هایشان را سنگین تر کنند. گویا زمانی که
پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دائمی خویش را به ((ممفیس))انتقال داده‌اند، تحت
تأثیرهلیوپولیس که در مجاورتشان بود قرار گرفتند. این شهر مرکز کیش نیرومند((رع))
خدای آفتاب بود که تصویرش به صورت یک سنگ هرمی شکل به نام ((بن بن)) ساخته شده
بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر خود را فرزندان ((رع))نامیدند و به همین
جهت، از آن پس کوشیدند او را بر روی زمین مجسم کنند؛ بنابراین فراعنه دیگر فاصله‌ای
با انتقال اعتقاد به وجود روح وجسم خداگونه خودشان به همان طریق مشابه، به درون
مقبره‌های هرمی شکل نداشتند
.

به‌طور کلی معماری مصری در آغاز
با ساختما نهایی از خشت و چوب و نی و پاره‌ای مصالح سبک دیگر برپا گردید. ایمحوتب،
ساختمان‌های با سنگ‌های تراشیده شده را مرسوم کرد. در عین حال انواع قالبهای
معماریش هنوز انعکاسی بود از شکل‌ها وابتکاراتی که در شیوه بنایی با مصالح سبک و
کم دوام بکار می‌رفت، همین است که در معماری وی پیل پاهایی به انواع مختلف همیشه
در درون جرز کار گذاشته شده‌است، نه به صورت مستقل و قائم به خود و همه یادگاریست
از دسته‌های نی یا تیرهای چوبی که میان دیوارهای خشتی نصب می‌شود، تا استحکام آن‌ها
را افزایش دهد. اما همین موقعیت که این عناصر ساختمانی دیگر خاصیت وجودی یا کاربرد
خود را از دست داده بودند، موجب آن شد که ایموحتب و معماران پیرو او ستون‌ها را به
نوعی تازه تبدیل نمایند و آن‌ها را در را هدف نوین به کار برند، پذیرش این حقبقت
که قالب‌ها یا به صورت‌های معماری می‌تواند حالت و اندیشه‌ای را به بیان آورد، در
وهله اول دشوار می‌نماید و عموماً چنین می‌پنداریم که اگر این قالبها از نظر
ساختمانی خاصیتی معین در ظبقه‌ای قطعی نداشته باشند. دیگر چیزی جز تزیین سطحی
نخواهد بود (ویل دورانت)

یونانی‌ها از ستون‌های مصر
اقتباس نموده و سپس آن را تکمیل بخشیدند. شبیه ستون‌های پاپیروس که معروف مصر سفلی
است. در بنای کاخ شمالی مزاز پادشاه زوسر به کار گرفته شده‌است. مصری‌ها از پیش از
سلسله‌ها روش طاق زنی را می‌دانستند و در حدود۳۰۰۰سال ق. م به ندرت از طاق زنی
استفاده کرده‌اند. در نهایت باید گفت معماری مصری معماری جرمی است و توجه‌شان به
فرم و جرم بوده تا فضاسازی و همچنین معماران مصر از شیوه ستون‌های افقی و عمودی
نهایت استفاده را برده‌اند. از بناهای باشکوه مصری باید به معابد سر در هم اشاره
نمود، این بناها دارای سردرهای عظیم وجسیمی بودند که بر روی آن نقوش کنده کاری شده
و برجسته تعبیه شده‌است. بر روی سردر این معابد جایی برای نصب پرچم‌های بزرگ قرار
داشت. سر درهای این معابد به حدی بزرگ و عظیم بود که تمام ساختمان معبد تحت تأثیر
این وضعیت قرار می‌گرفت. یکی از نمونه‌های بارز این نوع بناها معبد خنوس در کرنک و
نمونه‌های دیگر است.

۴-۶- لوح
نارمر

نارمر( ۳۱۵۰ ق.م) اولین فرعون
مصر است کسی که مصر را در صلح و آرامش در آغاز دوران سلسله ای آن ( ۲۶۱۳-۳۱۵۰ ق.م)
متحد کرد. هرچند که در بعضی منابع نارمر آخرین فرعون دوره ی پیش سلسله ای (
۳۱۵۰-۶۰۰۰ ق.م) مصربه حساب می آید یعنی قبل از ظهور فرعونی به نام
 منس که مصر را
با فتح متحد کرد. در سال های اولیه ی مصرشناسی، این دو فرعون دو شخص جدا از هم
شناخته می شدند. مصرشناسان معتقد بودند که نارمر برای متحد ساختن مصر در اواخر یک
دوره ی زمانی تلاش کرده بود ومنس جانشین وی شد و دوره ی جدیدی را آغاز کرد
.

این تئوری در طی زمان با مشکل
مواجه شد چرا که مصرشناسان شواهد تاریخی خیلی کمی در مورد وجود منس پیدا کردند در
حالیکه شواهد تاریخی بسیاری زیادی در رابطه با نارمر پیدا شد. مصرشناس معروف
Flinders Petrie مدعی شد که
درواقع نارمر و منس یک فرد هستند و اولین فرعون از سلسله ی اول مصر می باشند،
نارمر نام وی و منس لقب او است
.

از طرفی بعضی از محققین فرعون
هور-آها ( ۳۱۰۰ ق.م) را نیز مرتبط با منس می دانند وی دومین فرعون از سلسله ی اول
است کسی که گفته می شود مصر را تحت یک حکومت مرکزی متحد کرد. اگر هور-آها فرعونی
بوده باشد که مصر علیا و سفلی را متحد کرده است، پس منس لقب وی می باشد که این لقب
یه معنی ” کسی که مقاومت کرد” است. بعضی از کارشناسان مدعی هستند که
دلیلی وجود ندارد که بر سر حقانیت اینکه کدام یک از این دو فرعون مصر را متحد کرده
است بحث شود چون مصر تا زمان فرعون خاسخموی ( ۲۶۸۰ ق.م) آخرین فرعون سلسله ی دوم و
پدر فرعون جوسرمتحد نشد. هرچند که بر سر این ادعا همیشه بحث وجود دارد، از آنجایی
که شواهد موثقی در رابطه با فرعون دن ( ۲۹۴۰-۲۹۹۰ ق.م) وجود دارد که وی تاج دوتایی
مصر علیا وسفلی را بر سر دارد که این امر نشان می دهد در زمان وی مصر متحد بوده
است( فرعون دن سال ها قبل از خاسخموی می زیست). به ویژه پالت نارمر( یک قطعه سنگ
حکاکی شده ی باستانی) به وضوح نشان می دهد که نارمر تاج جنگ مصر علیا و تاج حصیری
قرمز مصر سفلی را بر سر دارد پس این قضیه ثابت می کند که اتحاد مصر در زمان فرعون
نارمر صورت گرفته است.( نارمر سال ها قبل از دن و خاسخموی می زیسته است).

لوحه نارمر یکی از مهم‌ترین آثار باستانی پیدا شده از مصر باستان است که قدمت آن به نزدیکی سده ۳۱ پیش از میلاد می‌رسد. این
لوحه در برگیرنده یکی از نخستین حروف‌های شناخته شده خط
 هیروگلیف است و گمان می‌رود که یکپارچه‌سازی مصر علیا و سفلی به دست پادشاه نارمر را به تصویر می‌کشد. این لوحه به همراه چند اثر باستانی
دیگر در ویرانه‌های
 نخن پیدا شدند.
در یک سوی لوحه، شاه در حالی که تاج لامپ‌گونه‌ی مصر علیا را بر
سر دارد دیده می‌شود. در سوی دیگر نیز شاه تاج سرخ مصر سفلی بر سر گذاشته. لوحه
نارمر یکی از نخستین تصاویر
 حکاکی شده از یک پادشاه مصری را به نمایش می‌گذارد. این لوحه
جنبه‌هایی از
 هنر مصر باستان را نشان می‌دهد که گمان می‌رود تا آن هنگام به گونه کامل
شناخته شده و متداول بوده‌اند. این لوحه بخشی از مجموعه دایمی
 موزه مصر در قاهره است.

۴-۸- شاخصه های تزئینی در معماری مصر باستان

تمدن و هنر معماری مصر، متاثر از سه ویژگی اصلی
است: اول آنکه تقریباً تمام حکومت­های مصر تنها در جبهۀ داخلی نزاع و کشمکش داشته
و تقریباً به دور از هر تمدنی بودند. دوم آنکه مذهب آنچنان رخنه­ای در تمامی زمینه­ها
داشته که به ندرت توانسته ­است بدعت یا اندیشه­ای نو و شکلی تازه را در زندگی مردم
ایجاد کند. و سوم آنکه رود نیل، علاوه بر ثروتی دائمی، تمدنی خطی را نیز ایجاد
کرده که به راحتی پیوند­های اقوام و تجمعات انسانی را امکان­پذیر می­ساخته­است.
تمام این شاخصه ها منجر به پدید آمدن ویژگی های هنری شده که تماما به این عوامل
وابسته هستند. در ادامه این ویژگی ها را بررسی خواهیم کرد:

·        
استفاده از سنگ در اندازه­های بزرگ و تعداد فراوان، استفاده از خط
تصویری (هیروگلیف) بر روی سنگ­های دخمه­ها و مقابر، مقیاس بزرگ و خداگونگی در اکثر
پدیده­ها

·        
استفاده از متون هرمی که دنیای خیال­انگیز خدایان مصری را متصور می­کرده­است.

·        
استفاده از زنده­نمایی و جزئیات کامل در نقاشی­های دیواری برای
استفاده­ی “کا”

·        
مهم­ترین شاخصۀ معماری دوران پادشاهان کهن، مقابر و آرامگاه­های مصری
هستند. این آرامگاه­ها در آغاز در قالب یک مصطبه، سپس هرم­های پله­دار، هرم­های
خمیده و نهایتاً شکل نهایی و تکامل‌یافته­ی آن­ها، همان اهرام عظیم و سه­گانه­ی
 جیزه است.

·        
اهرام، گنجینۀ علوم مهندسی، ریاضی، اخترشناسی، مجسمه­سازی و نقاشی؛ و
نماد موضوعاتی چون رمز و علائم پنهانی، حکمت ازلی، پایداری ابدی و فنون جادوگری
بوده­اند.

·        
استفاده از سنگ ماندگار و سخت در ساخت معابد و مقابر (به واسطۀ
اعتقادات خاص ایشان به دنیای پس از مرگ) و در مقابل، استفاده از مصالح بی­دوام در
ساخت مساکن

·        
هنر مصریان، ناشی از نگاشت­های مذهبی، مستحکم و اسطوره­ای آن­ها بوده­است.

·        
مجسمه­ها غالباً از سنگ و چوب ساخته شده و از لحاظ مقیاس با اندازه­های
طبیعی انسان، اختلاف زیادی دارند. در اندیشه و هنر مصریان، کمال دقت و شبیه­سازیِ
مجسمه­ها با صاحبان آن­ها رعایت می­گشت.

·        
مقبره­های تخته­سنگی، وجه مشخصۀ معماری پادشاهان میانه است؛ بناهایی
که جانشین مقبره‌های هرمی پادشاهان کهن بودند. این مقابر، در جلوی خود دارای یک
سرسرای ستون­دار بودند.

·        
در پیکره­های شبیه­سازی شدۀ دورۀ میانه، ادراک نسبتاً ژرف­تری از
شخصیت و حالت روانی انسان به چشم می­خورد. این چهره­ها، کاملاً با چهره­ی رئالیستی
متعلق به دوران کهن، تفاوت دارد.

·        
وجه مشخصۀ دورۀ پادشاهی جدید، معابد باشکوه آن می­باشد. سردر­ها،
ستون­ها و تالار­های داخلی معابد، سه عنصر جدیدی هستند که در معماری معابد مصر
آشکار می­گردد.

·        
بازشو­های زیر سقفی که در معابد مورد استفاده قرار می­گرفت، اختراع
مصری­ها بوده که تا امروز به عنوان یکی از عناصر مهم معماری به حیات خود ادامه
داده­است.

·        
ستون­های معابد مصری به دو نوع لوتوس و پاپیروس طبقه­بندی می­شوند. ستون­ها و انواع آن­ها مانند دیگر هنر­ها
ناشی از اعتقادات حاکم بر جامعه بوده­است.

·        
ستون­ها در معماری مصر با عناصر تزئینی پوشانیده شده­است که غالب آن­ها
تصاویر یا خط هیروگلیف می­باشند. در صورتی که ستون­های یونانی و ایرانی با شیار­های
روی آن، وقار یک ستون را داشته و نقش آن را آشکار می­کنند.

 

۴-۹- هیروگلیف
در مصر

هیروگلیف مصری را مصریان باستان اولین بار جهت نوشتن مطالب خود ابداع کردند. هیروگلیف
مصری‌ها یکی از قدیمی‌ترین روش‌های نوشتن است. برخی از این نوشته‌ها به ۳ هزار سال
پیش از
 میلاد برمی گردد. خط هیروگلیف در مدتی بیش از ۳۰۰۰ سال زبان نوشتنی مصری‌ها بوده‌است و
کنده‌کاران و صنعتگران آن را در دیوار آرامگاه‌ها،
 ستونها، تندیسها، مهرها و به کار برده‌اند. این دبیره که در حدود ۵ هزار سال پیش، و بر پایه تلفیقی از الفبا و تصویرنگاری مشتق شد. طرز نگارش آن به دو صورت عمودی و افقی بود که
در آغاز هیروگلیف عمودی و سپس افقی پدید آمد. هیروگلیف مصری شامل عناصر
 واژه‌نگاشت، هجانگار و الفبا به همراه ترکیب آنها با مجموع ۱۰۰۰ کارکتر مجزا است.

باید دانست که، پس از درست شدن الفبا، مصریان برای
نوشتن تنها از حروف الفبا استفاده نمی‌کردند، بلکه، تا آخرین دوره تمدن خود، حروف
و تصاویر نماینده اشیا، تصاویر نماینده فکر و مفهوم، و نماینده مقاطع کلمه، همه را
با هم به کار می‌بردند. به همین جهت است که خواندن نوشته‌های مصری قدیم برای
دانشمندان دشواری دارد؛ ولی تصور این مطلب بسهولت میسر است که آموختن خطنویسی به
طریق متعارفی با طریق شکسته و خلاصه‌نویسی کار را برای مصریان، که وقت کافی برای
آموختن این گونه خطنویسی‌ها داشته‌اند، آسان می‌کرده است. از آنجا که خط نوشته
انگلیسی راهنمای خوبی برای تلفظ آنچه نوشته شده به شمار نمی‌رود، کسی که بخواهد
تلفظ صحیح انگلیسی را بیاموزد همان اندازه دشواری در پیش دارد که نویسنده باستانی
مصر برای به خاطر سپردن
۵۰۰ علامت هیروگلیفی
و معانی مقاطع آن و استعمال آنها به صورت حروف هجایی در پیش داشته است. به همین
جهت بوده است که نوعی خط برای تندنویسی و نوشته‌های عادی پیدا شد، و خط هیروگلیفی
یا «نقوش مقدس» را تنها برای نوشتن کتبیه‌های آثار ساختمانی به کار می‌بردند. چون
کاهنان و نویسندگان معابد نخستین کسانی بودند که خط هیروگلیفی را به این صورت تازه
درآوردند، یونانیان این خط تازه را خط «مقدس» نامیدند، ولی بزودی این خط در نوشته‌های
عمومی و خصوصی و اسناد بازرگانی رواج پیدا کرد. پس از آن، به دست خود مردم، گونه
دیگری از خطنویسی، ساده‌تر از نوع خط «مقدس»، ایجاد شد که در نوشتن دقت کمتری لازم
داشت؛ به همین جهت، آن را خط «توده‌ای» نامیدند. با وجود این، مصریان بر بناهای
عظیم خود، با اصرار هر چه تمامتر، تنها همان علامتهای زیبا و با شکوه هیروگلیفی را
نقش می‌کردند؛ شاید این خط زیباترین خطی است که تاکنون شناخته شده
.

۵- هنر در
بین النهرین

بین النهرین به سراسر نواحی
واقع در میان دو نهر دجله [نزدیک به مرز ایران] و فرات اطلاق می شده است، که خطه
ای بود با سرگذشتی پر از حوادث و آشوب، پر از تهاجم اقوام و تداخل فرهنگها و
زبانهای گوناگون، پر از ستیز و گریز، و انباشته از مصنوعات باستانی و آثار هنری و
نمودگارهای دینی؛ مهد بارآور ارباب انواعی که چون مالکان سختگیر و خداوندگاران
توانای دولتشهرهای تکوین یافته در آن سرزمین، مورد رُعب و پرستش بندگان قرار
داشتند؛ و میدان تاخت و تاز فرمانروایان برتری طلب و مخاصمه جویی که مباشران زمینی
آن مالکان مطلق عنوان می یافتند؛ و باز، دامان پرورشگر پرستگاهها و پیکره ها و دیگر
هنرهای اصلی و دستی، و نوشتار و لوح های برنبشته، و قانون مدون و دیوانخانه، و
نجوم و حساب و کشاورزی و آبرسانی و زهکشی، و زکوره (۲) و قوس و طاق گهواره ای و
گنبد
.
در هزاره چهارم ق م تمدن شهر نشینی و
سپس تاریخی بین النهرین آغاز شد. دولتشهرها (۳) یی چون ارید و، اور، کیش، بابل،
لاگاش و لارسا در ناحیه جنوبی بین النهرین [شمال خلیج فارس] تأسیس یافتند که
پیوسته با یکدیگر در ستیز بودند، و به هنگام پیروزی بر حریف برای نابودسازی همیشگی
او و تامین برتری مطلق خود بت بزرگ دولتشهر مغلوب را به اسارت می ربودند، و یا در
هم می شکستند. به دنبال پیروزیهای مکرر و قدرت یافتن برخی از این دولتشهرها،
تدریجاً دو کشور پادشاهی یا امپراتوری گسترده در جنوب، نخست سومر و سپس بابل؛ و
نیز دو پادشاهی بزرگ در شمال بین النهرین، نخست اکّد و به دنبال آن آشور (آسور)
پایدار و تاریخساز شدند. پس از این گزارش کلی و بسیار کوتاه، اینک نگاهی به هنر و
فرهنگ «سرزمین میان رودان» می افکنیم
.
نخستین قوم بزرگ و پایداری که در بین
النهرین جنوبی مستقر شدند سومریان بودند که مردمی غیر سامی شناخته شده اند؛ و به
قراینی چنین بر می آید که از نواحی شرقی تر آسیا [هند یا ایران] وارد آن سرزمین
شده بودند. سومریان در میانه هزاره چهارم ق م خطی میخی را اختراع کردند و به وسیله
آن دین و فرهنگ و هنر خود را به نواحی مجاور گسترش دادند [خصوصاً به آشوریان و
هخامنشیان]. ایشان در انواع هنرهای اصلی چون معماری و پیکر تراشی و نقش برجسته کاری
و نقاشی، و هنرهای فرعی مشتمل بر سفالگری، مفرغکاری، عاجکاری، شیشه گری چند رنگ،
منبّتکاری روی چوب، زرگری، ترصیع سنگهای قیمتی، ریخته گری و بافندگی مهارت و
پیشرفت داشتند
.
در آغاز هزاره ی سوم، سفالگری و
لعابکاری کاشی منقوش در آن ناحیه – که شامل بخشی از خاک خوزستان امروزین تا کوههای
بختیاری نیز بود و کلاً عیلام خوانده می شد – به کمال زیبایی و ظرافت رسید، و آثار
مکشوف در شوش ایران و ارپاچیه عراق نمایانگر آن است
.

در ۲۳۰۰ ق م اکّدیها که قومی
سامی بودند به سرکردگی سارگون، که خود یکی از لشکریان فرمانروای کیش از شهرهای
عمده سومر بود، بر سومریان چیره شدند و عیلام و نواحی شرقی دجله را به تصرف
درآوردند، و شهر بابل را پایتخت دولت نوبنیاد اکّد قرار دادند، و بعداً تا سوریه و
آسیای صغیر پیش تاختند. از آن پس هنر در آن خطه سومری ماند و حکومت اکدی، که آن هم
صد و پنجاه سالی بیش دوام نیاورد و مسخر قومی گوتی (۴) شد که از شمال هجوم آورده
بودند. از آثار مهم هنر اکدیان که خصوصیات اصل سومری را در خود محفوظ داشته اند
یکی لوح پیروزی نارامسین است که با نقش برجسته روی سنگ، آن فرمانده پیروزمند را در
صدر صحنه، و لشکریانش را به زیر پایش نشان می دهد [حدود ۲۳۰۰ تا ۲۲۰۰ ق م]، و دیگر
سردیس مفرغی سارگون، و دیگر پیکرده «من ایشتوشو» (۵) فرزند و جانشین سارگون، و
دیگر مهر استوانه ای «شارکالی شارّی» (۶) پادشاه مقتول دوران فترت اکد [حدود ۲۲۰۰
ق م ]
.

معماری «سومری – بابلی» به سبب
فقدان سنگهای مناسب ساختمان، در جنوب بین النهرین با آجر و گل و خشت برای زیر کار،
و با آجر جوش (ته کوره) و نیز گاهی آجر لعابدار برای روکار اجرا می شد، و چوب نیز
در آن به کار می رفت. به همین سبب بیشتر آثار معماری آن دو تمدن مختلط، و بخصوص
«زکّوره» ها یا برجهای بلند از جمله برج معروف بابل، تا شالوده شان فرو ریخته اند
و جز ویرانه ای بیشکل یا توده ای انباشته از گل چیزی از خود بر جا نگذارده اند.
اما اساس این معماری بر جرز و قوس (یا پایه و هلال)، که با آجر ذوذنقه شکل به نام
قِطاع بسته می شد، و طاق گهواره ای و گنبد قرار داشت. این عناصر بنیادی از هزاره
سوم ق م در معماری سومری – بابلی» معمول بود، و به شمال بین النهرین یعنی مقر تمدن
آشور اشاعه یافت، و بعداً دنباله آن نفوذ با واسطه تمدنهای اشکانی و ساسانی به روم
بیزانس رسید. معماری دینی بابل، چنانکه اشاره شد، زکوره یا پرستشگاه برج مانندی به
شکل هرم با قاعده چهارگوش بود. زکوره از چند اشکوب [گاهی تا هفت اشکوب] تشکیل می
یافت که هر اشکوب با تختانی چهار جانبی و به اندازه ای کوچکتر بر روی اشکوب زیرینش
قرار می گرفت، و حرم مقدس اشکوبی کوچکتر از همه یا اتاقکی بر راس ساختمان بود که
پوشش بدنه اش از آجر مینایی به رنگ آبی – یعنی به رنگ آسمان – تهیه می شد؛ و درون
آن به نگهداری تندیس بت بزرگ اختصاص داشت. بدین ترتیب گویی نیت بر آن بوده است که
معبود در مقر آسمانی خود منزل داشته باشد، به خصوص که زکوّره تا حد امکان بلند
ساخته می شد، و پلکانی در میان بنا یا شیبه ای به گِرد آن، حرم مقدّس را به زمین
متصل می ساخت. در میان این آثار آن که تا حدی سالم بر جا مانده زکّوره «اور» است
.
در انواع هنرهای تجسّمی – یا بازنمایی
– سراسر بین النهرین، تأثیر بنیادی هنر سومری از جهت مضامین و شیوه ها [با اندک
تغییرات محلّی] مشهود است. این هنر در ماهیّت اصلی خود هنری بود دینی و تشریفاتی،
مبتنی بر نیایش رب النوعها و نیز بزرگداشت فرمانروای روحانی مقام که همان مباشر
بُت بزرگ هر دولتشهر بر روی زمین شمرده می شد؛ و از این رو در وهله نخست موجب برپا
شدن پرستشگها و کاخها و زینتکاری آنها می شد
.
در حدود ۲۵۰۰ ق م پیکره سازی با اجرای
شکلهای طبیعی لیکن در چهارچوب مقررات و موازینی رسمی و انعطاف ناپذیر رواج و تکامل
یافت. حالت قائم و استوار اندام در جامه ای سر راست و قالبی که صلابتی خاص به
پیکره می بخشد، همراه با اندک شیار و چین خوردگی رو به پایین دامن، و دستهای
تاخورده بر سینه به علامت احترام یا نیایش، و چشمان بسیار درشت که جای مردمکشان را
سنگی رنگین پر می کرده – و اکنون آن سنگها همه افتاده و حدقه های گشاد خود را خالی
گذارده اند – از عمده نکاتی است که درباره پیکره های سومری به طور خلاصه یاد می
شود. از نمونه های تکامل یافته یا شاهکارهای پیکره سازی آن دوران تعدادی تندیسهای
گودآ، (۷) فرمانروای لاگاش [غالباً کوچکتر از اندازه طبیعی]، و متعلق به ۲۱۰۰ ق م
است که با سنگ صیقل خورده ساخته شده است. پیکره های بابلی در اصل رنگی بوده اند، و
اصولاً این هنر به ملازمت نقاشی و کنده کاری روی سنگ تحول می یافته است. در تمدن
بابل نقش برجسته کاری همه وقت از پیکرتراشی بیشتر رواج داشت، و بعداً آن هنر توسط
آشوریان اقتباس شد و در دست ایشان به اوج کمال خود رسید. نمونه های دیوارنگاره های
بابلیان در شهر ماری [جنوب بین النهرین] مکشوف شده است. همچنین در تمدن بابل و
سومر کنده کاری ریز نقش روی انواع مهرها [چهارگوش، مستطیل، لوزی، استوانه ای] از
سنگ سخت، یا به صورت منبتکاری روی چوب، و یا مُهر کنی برای مصارف شخصی و تجاری از
۳۰۰۰ ق م معمول بوده و تکامل می یافته است
.

۵-۱-هنر
آشوری در بین النهرین

آشوریان از اقوام سامی در شمال
بین النهرین [حدود موصل امروزین] مستقر شده بودند. هنر ایشان شاخه ای بود از هنر
«سومری – بابلی»، به اضافه پاره ای عناصر و ویژگیهای نژادی و اقلیمی خودشان که
سجیّه ای مشخص بدان می بخشید
.
تکوین هنر آشوری در ۱۵۰۰ ق م صورت گرفت و تا انهدام پایتخت آن
پادشاهی نیرومند – یعنی نینوا به سال ۶۱۲ ق م – دوام یافت. اینها برخلاف جنوبیها
انواع سنگ مرغوب برای ساختمان و سنگتراشی داشتند، و همچنین عاج فیلان محلی را برای
کنده کاری مصرف می کردند
.

آشوریان با هنر تکامل یافته خود
که نقش برجسته کاری بود شاهکارهایی همتای آثار برگزیده هر قوم و دورانی به وجود
آوردند. نقش برجسته های ایشان مانند نقاشیهای دیواری رنگ آمیزی می شد. پیکره ها
گرچه خشک و رسمی، و نیز گاهی با سر و پای نیمرخ و بدن تمامرخ نشان داده می شد، ولی
حالاتی طبیعی تر از هیاکل مصری داشت، و به خصوص از تحرک و نیرومندی بارزی برخوردار
بود. پادشاه همیشه در مرکز نقش قرار داشت؛ ژرفانمایی به اسلوبی که بعداً در یونان
معمول شد اجرا نمی شد؛ واقعه اصلی به طور مسطح در مرکز، و حوادث فرعی و ملازم درون
نوار یا حاشیه ای در بالا و پایین آن و به همان مقیاس [نه کوچکتر] نقش می شد. صحنه
های نقش برجسته عبارتند از: جنگ و لشکرکشی، شکار، مراسم دینی؛ و اینها همه
موضوعاتی بودند که برای بزرگداشت شخص فرمانروا، که سوار بر ارابه یا اسب و یا در
حال شکار و کشتن شیر بر صحنه حکومت می کند، به کار گرفته می شدند
.
ویژگیهای اصلی هنر پیکرتراشی آشوری
نمایش قدرت و شقاوت و نیروی جنگی و تحرک، و به خصوص دقت و توانایی در وصف واقعیات
مشهود و حالات طبیعی است که در قرن هفتم ق م به حد کمال رسید، و نمونه بارز و
برگزیده آن نقش برجسته سنگی ماده – شیری است که با دو پیکان که به کمرش فرو رفته
از دو پای عقب فلج شده و در حال احتضار پیکر خود را بر دو دستش می کشد [مکشوف در
کویونجیک – محل نینوای باستانی – ۶۵۰ ق م]. دیگر از عناصر بارز پیکرتراشی آشوری
شیرهای بالدار درشت – پیکر، و شیرهای با سر آدمی است که چون نگهبانانی نیرومند بر
دو طرف دروازه های کاخهای شاهی بر پا می شدند، تا نه تنها ورود پادشاه را خیر مقدم
بگویند، بلکه با صورت و هیئت هراس انگیز خود هر دیو و عفریتی را به دور رانند
.

دیگر از آثار هنری آشوریان
عاجهای منقور، جام و کاسه از مفرغ کنده کاری شده [مکشوف در نمرود] را باید نام برد
که همه چون اشیاء و اثاثه زینتی در هزاره اول ق م در خاور نزدیک بازار گرم داشتند؛
ولی تدریجاً پیشه وران آشوری شروع به وامگیری از مضامین و منابع بیگانه، به خصوص
مصر، کردند و ساخته هایشان از سکه افتاد
.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سؤالی دارید؟ در واتساپ با ما صحبت کنید!
مکالمه را در واتساپ شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp کلیک نمایید.
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می‌دهیم . . .